با ما همراه باشید

جهان اسلام

بیش از مبارزه و مسئولیت نمادی از مهر و تربیت در خانه بود

آیت‌الله سعیدی به پدرم گفته بود: همسر شما در راهی قدم گذاشته که پرخطر است، اما اگر شما اجازه بدهید که در این راه بماند، ثوابش برای شما خیلی زیاد است و این یک تجارت پرسود با خداست. پدر از همانجا رضایتش را برای ادامه تحصیل و مبارزه مادر اعلام کرد و دیگر هیچ زمانی مانع فعالیت‌های ایشان نشد. خود مامان درباره این موضوع گفته‌اند که از همان مقطع و برای آن شراکت همه جا نام فامیلی‌اش را دباغ عنوان می‌کرد و همیشه در هر مرحله مبارزه، پدر را شریک خود می‌دانست

زنده‌یاد مرضیه حدیدچی (دباغ)، در سال ۱۳۱۸. ش در شهر همدان متولد شد و تحصیلات خویش را در مکتبخانه آغاز کرد. بعد از آن نزد پدر قرآن، نهج‌البلاغه و مفاتیح‌الجنان را آموخت. در سن ۱۵ سالگی و در سال ۱۳۳۳. ش با محمدحسن دباغ ازدواج کرد و به تهران آمد. پس از مدتی در تهران با وجود فرزند تحصیلات حوزوی را نزد شهید آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی آغاز کرد. حدیدچی با شروع نهضت اسلامی امام‌خمینی (ره)، از طریق استاد خود، یعنی آیت‌الله سعیدی به جرگه مبارزان پیوست و در این راه دستگیری، شکنجه‌های بسیار، آوارگی و زندگی در غربت، دوری از همسر و فرزندان را تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی تجربه کرد. در روز چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳. ش یادواره‌ای برای بانوی مبارز مرحوم «مرضیه حدیدچی» برگزار شد. در این جلسه که چند تن از بانوان خانواده دباغ حضور داشتند، ریحانه دباغ دختر سوم خانم حدیدچی طی گفت‌و‌شنودی به بیان خاطرات ناشنیده خود از وجوه کمتر گفته شده شخصیت «مادر» پرداخت. ایشان با اشاره به اینکه در طول این سال‌ها بیشتر بر بعد مبارزاتی و زندگی سیاسی مادر تکیه شده و کمتر ابعاد مربوط به همسری و مادری ایشان مورد توجه قرار گرفته است، یادمان‌های پی آمده را بازگو کرد. امید آنکه علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

 قناعت‌های مامان مرضی!
بانو ریحانه دباغ در بادی خاطرات خویش، در بسط ساده زیستی و قناعت جویی مادر در زندگی مشترک به بیان خاطراتی شنیدنی می‌پردازد:
«پدرم – که ما حاج بابا صدایش می‌کردیم- در یک خانواده متمکن به دنیا آمده و پسر یک تاجر پوست بود. البته کارگاه دباغی هم داشتند، اما یکبار به دلیل ورشکستگی مالی پدربزرگ و یکبار به علت ورشکستگی که برای خود حاج بابا اتفاق افتاد، زمانی که ما کودک بودیم، سختی‌های مالی زیادی برای کل خانواده ایجاد شد. مامان مرضی (مرضیه حدیدچی) از آنجا که یک زن مدبر و کاردان بود، کمال همراهی را سر این قضیه با حاج بابا کرد، یعنی با قناعت عجیبی که در زندگی داشت، کاری کرد که آن دوران سخت مدیریت شود و با آبروداری، خانواده‌مان محتاج دیگران نشود. شاید باورش برای بعضی‌ها سخت باشد، اما خانواده ما بعد از ورشکستگی حاج‌بابا در شرایطی قرار گرفت که گاهی ناهارمان نان و هویج پخته بود! یعنی، چون هویج ارزان بود و اوضاع اقتصادی حاج‌بابا خیلی بهم ریخته بود، بهترین خورشی که مامان مرضی می‌توانست کنار نان به ما بچه‌ها بدهد، هویج پخته بود. نهایت صرفه‌جویی را می‌کرد و به شدت با اسراف مخالف بود. حتی تا همین اواخر قبل از فوتش به سبزی پاک‌کردن ما ایراد می‌گرفت! می‌گفت چرا سبزی‌ها را هدر می‌دهید! بخش‌های تروتازه و خوش خوراک سبزی خوردن را برای سر سفره جدا می‌کرد بعد ساقه‌ها و برگ‌های ترب و کلفت را هم جدا می‌گذاشت، خردشان می‌کرد و به آن‌ها یک تخم‌مرغ می‌زد و با همان‌ها کوکوسبزی درست می‌کرد!
خود مامان تعریف می‌کرد که در همان مراحل اول ورشکستگی، ابتدا حاج بابا تلاش کرده بوده که یک کار جدید در تهران راه بیندازد. تصمیم می‌گیرد که از شهرستان لیموترش بیاورد و در خانه آبلیمو بگیرند و با فروشش اوضاع مالی خانواده را درست کند. مامان مرضی آن موقع یک بچه زیر دو سال در بغل داشت و باردار هم بود، اما پا به پای حاج بابا و یک کارگر، یک عالمه لیموترش را می‌شست و با آن وضعیت بارداری، لیمو‌ها را بالای پشت‌بام می‌برد و زیر آفتاب خشک می‌کرد تا آماده آبگیری شود. در آن زمان تا آنجا که می‌توانست با حاج بابا همراهی کرده بود. یادم است در این سال‌های اخیر، مامان مرضی یک فرشی داشت که خیلی کهنه و تمام دورش ریش‌ریش شده بود. ما به مامان می‌گفتیم این را دور بینداز! اما مامان نشست با یک پارچه تمیز که نو هم نبود و قبلش آن را حسابی اتو زده بود دور تا دور فرش را دوردوزی کرد. اینقدر این کار را با سلیقه و هنرمندانه انجام داده بود که همه با دیدنش ذوق می‌کردند. حتی بعد از فوت مامان مرضی، فاطمه خانم عروسم این فرش را برداشت و الان در محل کارش سجاده شده است. به هرحال بعد از آن ورشکستگی از یک طرف حاج بابا با تلاش و مجاهدتی که برای امرار معاش خانواده و از طرف دیگر با قناعت و صبوری که مامان مرضی کرد، خانواده ما به جهت اقتصادی سرپا شد….»

 لباس‌های قرمز و بنفش 
در خاندان‌های مذهبی و اهل تربیت، سفر نقشی مهم در نشو و نمای فرزندان دارد. این امر در خانواده دباغ نیز چنین کارکردی داشته است، چنانکه فرزند می‌گوید:
«مدتی بعد از ورشکستگی، حاج‌بابا دیگر نتوانست در تهران کار کند. چون کسب درآمد در شهرستان‌های دیگر بهتر و بیشتر بود، برای کار به شهرستان رفت. یعنی از زمانی که ما پنج بچه قدونیم قد بودیم، عملاً اداره کل خانه بر عهده مامان افتاد و پدرم دور از ما در شهرستان‌های مختلف مشغول کار بود. در نهایت هر سه – چهار ماه یکبار می‌توانست یک سری به ما بزند و در حد دو – سه روزی پیش ما باشد. سال‌های سال زندگی ما به این صورت می‌گذشت. البته هرسال دو هفته تعطیلات نوروز را حاج‌بابا حتماً پیش ما بود. آن وقت مامان مرضی هر سال قبل از عید مقید بود که حتماً رنگ و مدل مویش را عوض کند تا جلوی حاج‌بابا در ایام تعطیلات تغییر اساسی کرده باشد! خودش رنگ بنفش را خیلی دوست داشت و حاج بابا رنگ قرمز را. برای همین در دو هفته تعطیلات نوروز ما می‌دیدیم که مامان مرضی رنگ به رنگ لباس بنفش و قرمز می‌پوشید! آن وقت اگر شرایطی پیش می‌آمد و مامان می‌توانست برای دو- سه روز برود شهرستان پیش حاج‌بابا حتی در روزگاری که دیگر در خط مبارزه بود، اگر فرصتی می‌شد که می‌توانست سری به حاج بابا در شهرستان بزند، حتماً دو چیز را با خودش می‌برد، لباس‌ها و وسایل آرایشش. زنانگی‌های مامان مرضی سرجای خودش بود، مبارزه و فعالیت سیاسی هم سرجای خودش….»

 اطاعت محض از همسر 
آنچه از آغاز گفتگو تا کنون بدان اشارت رفت، همگی از مصادیق اطاعت عاشقانه و محض بانو حدیدچی از همسر بود، اما در این بخش، ریحانه دباغ با صراحت و تمرکز بیشتری از این مقوله سخن می‌گوید:
«از ابتدای ازدواجش، مامان مرضی اطاعت محض از حاج‌بابا داشت. این مسئله را هم به همه فرزندانش یاد داده بود. ما هفت خواهر بودیم و یک برادر. البته یک خواهرمان (آمنه خانم)، در سن ۱۹ سالگی بر اثر بیماری فوت کرد. پنج نفرمان در خانه محله غیاثی به دنیا آمده بودیم و سه بچه آخر در خانه نزدیک مسجد موسی‌بن‌جعفر (ع) که آیت‌الله سعیدی امام جماعتش بود. راضیه و رضوانه خانم، دو دختر بزرگ خانه بودند. مامان به ما یاد داده بود که هر بچه موظف است از بچه بزرگ‌تر از خودش حرف شنوی داشته باشد. چون خودمان هم می‌دیدیم که خودش از حاج‌بابا اطاعت محض دارد، در عمل به این آموزه عمل می‌کردیم. در خانه ما همه کار‌ها تقسیم شده بود، یعنی کاملاً مشخص بود که امروز شستن ظرف‌های صبحانه، ناهار و شام نوبت چه کسی است. چه کسی باید جارو کند چه کسی باید خرید کند و از این قبیل. البته نه اینکه بگویم هیچ وقت دعوای‌مان نمی‌شد، اما یاد گرفته بودیم که چطور اختلاف‌های‌مان را برطرف کنیم. یک وقت‌هایی راضیه و رضوانه خانم – که اختلاف سنی‌شان خیلی کم بود- دعوای‌شان می‌شد. اینطور وقت‌ها شرایط خیلی بامزه بود! حکیمه و انسیه طرفدار راضیه خانم بودند، آمنه و فاطمه طرفدار رضوانه خانم. من همیشه بی‌طرف بودم و سریع محمد را بغل می‌کردم و می‌رفتم در حیاط می‌نشستم تا غائله بخوابد!
ابهت مامان مرضی اینقدر زیاد بود تا قبل از اینکه بخواهد به خانه بیاید، دعوا تمام شده بود، یعنی اختلاف و دعوا اصلاً جلوی مامان آورده نمی‌شد. البته در موارد خیلی کمی پیش می‌آمد اختلاف اینقدر زیاد بود که کار به قضاوت مامان می‌کشید. اینطور وقت‌ها هر دو طرف باید می‌آمدند و شکایت‌شان را مطرح می‌کردند و مسئله‌شان را می‌گفتند، آن وقت مامان مرضی قضاوت می‌کرد. با انصاف قضاوت و با یک تدبیر حکیمانه‌ای اختلاف میان دو نفر را برطرف می‌کرد. حالا تصور بکنید ما به هرحال هشت بچه بودیم در یک خانه کوچک. طبیعتاً وقتی مامان برای درس یا سخنرانی و جلسه بیرون از خانه بود، خانه حسابی بهم می‌ریخت، اما یاد گرفته بودیم تا قبل از آمدن مامان همه‌جا را مرتب و منظم کنیم. در دوران مبارزه، مامان برای رعایت مسائل امنیتی، یک روش مخصوص در زدن داشت، یعنی اول یک ضربه می‌زد، بعد سه ضربه پشت سر هم و بعد دوباره یک تک ضربه ما تا سه ضربه را می‌شنیدیم، اگر پاک کنی، دفتری، مدادی، چیزی روی زمین ولو بود، سریع برمی‌داشتیم تا وقتی مامان وارد اتاق می‌شد، اتاق تمیز و مرتب باشد….»

 کدبانویی‌ها و مادری‌های دوره مبارزه
اشتغال به مبارزه، بی‌آنکه مدیریت خانواده‌ای پرجمعیت با اخلال و وقفه مواجه شود از دیگر نکته‌هایی است که ریحانه دباغ آن را از نظر دور نمی‌دارد و از آن خاطراتی شیرین برجای می‌نهد:
«۱۱ سال از زندگی مشترک حاج بابا و مامان مرضی می‌گذشت که عملاً مامان وارد جریان مبارزه شد. با شروع مبارزه برنامه‌ریزی‌اش طوری بود که هم به امور خانه و ما بچه‌ها می‌رسید هم به فعالیت‌های مبارزاتی‌اش. مثلاً جالب بود که تابستان‌ها، مامان مرضی برای ما بچه‌ها برنامه می‌ریخت. ما باید بخشی از قرآن را حفظ می‌کردیم. بخش‌هایی از رساله حضرت امام (ره) را هم که مربوط به سن‌مان می‌شد، باید می‌خواندیم. بچه‌های بزرگ‌تر از کوچک‌تر‌ها درس می‌پرسیدند. مامان شب‌ها ایرادات قرائت و حفظ راضیه خانم و رضوانه خانم را برطرف می‌کرد. هرچند وقت یکبار هم از ما امتحان می‌گرفت. یعنی اجازه نمی‌داد که تابستان را به بطالت بگذرانیم. حتی در دوران مبارزه و با اضافه‌شدن بچه‌های آخر خانواده، مامان سرپرستی بچه‌های دیگری را هم بر عهده گرفته بود. داستان هم از این قرار بود که یکی از بستگان ما در همدان آنقدر دچار فقر مالی شده بود که تصمیم گرفت، دختر دبستانی‌اش را برای کلفتی و کارگری به تهران بفرستد! مامان که این مطلب به گوشش می‌خورد، پیش آن فامیل می‌رود و می‌گوید بتول مال من و در حد توانش هم به آن فامیل‌مان کمک کرده و او را به تهران می‌آورد. دختر آن بنده خدا هم درست مثل ما در خانه از مامان آشپزی و خانه‌داری یاد گرفت. مدرسه رفت و ۱۴- ۱۵ ساله هم که شد ازدواج کرد و سر خانه و زندگی‌اش رفت. دو دختر دیگر به نام‌های فرح و فریبا هم بودند که در همسایگی ما زندگی می‌کردند. پدر و مادرشان از هم جدا شده بودند و این‌ها با سن کم از صبح زود تا شب – که پدرشان از سر کار بیاید- در خانه تنها بودند. مامان مرضی با پدرشان صحبت کرد که این دو از صبح تا شب در خانه ما باشند.
حالا این را هم بگویم از آنجا که مامان اطاعت محض از حاج بابا داشت در یک مقطعی حاج بابا به مامان گفته بود که دیگر راضی نیست تحصیلات حوزوی‌اش را ادامه بدهد! مامان هم به طور کامل درس و فعالیت‌هایش را کنار گذاشت. آیت‌الله سعیدی که از ماجرا باخبر شد، در یک مقطعی که حاج‌بابا در تهران بود با ایشان صحبت کرد و به او گفته بود: حسن آقا یک نفر می‌خواهد تجارت پرسودی راه بیندازد و به شما نیاز دارد!… حاج‌بابا توضیح داده بود سرمایه‌ای ندارد که بخواهد در تجارت با کسی شریک شود. آیت‌الله سعیدی گفته بود این تجارت خیلی پرسود است و اصلاً به سرمایه و وقت گذاشتن شما نیاز هم نیست!… حاج‌بابا خیلی تعجب کرده بود. بعد شهید سعیدی گفته بود که همسر شما در راهی قدم گذاشته که پرخطر است، اما اگر شما راضی باشید و اجازه بدهید در این راه بماند، ثواب و سود آخرتش برای شما خیلی زیاد است و این یک تجارت پرسود با خداست… حاج‌بابا از همانجا رضایتش را برای ادامه تحصیل و مبارزه مامان مرضی اعلام کرد و دیگر هیچ زمانی مانع فعالیت‌های مامان نشد. خود مامان درباره این موضوع در کتاب خاطراتش هم گفته از همان مقطع و برای آن شراکت همه جا نام فامیلی‌اش را دباغ عنوان می‌کرد و همیشه در هر مرحله مبارزه و فعالیت سیاسی، حاج‌بابا را شریک خود می‌دانست….»

 اوقات پر برکت مادر
مرضیه حدیدچی این زن نمادین انقلاب اسلامی در زندگی خویش توفیقاتی فراتر از معمول به کف آورد. به راستی راز این همه چه بود؟
«خداوند یک برکت عجیبی به وقت مامان داده بود. با وجود همه فعالیت‌هایی که تا قبل از دستگیری و زندان می‌کرد، از خانه و خانواده کم نمی‌گذاشت. گاهی از شهرستان، جمعیت زیادی به خانه ما میهمان می‌آمد. خانه ما بزرگ نبود، به ویژه اینکه آشپزخانه کوچکی داشت، اما مامان در همان آشپزخانه کوچک، برای میهمان‌ها سنگ تمام می‌گذاشت. خورش کرفس را خیلی دوست داشت و وقتی میهمان داشتیم، حتماً باید یک وعده برایشان برنج و خورش کرفس درست می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب و در دوران مسئولیت‌ها هم همین‌طور بود. سعی می‌کرد به همه وظایف و مسئولیت‌هایش برسد. مثلاً در موقع بارداری و به دنیا آمدن فرزند اولم آقاصابر، مامان ایران نبود، اما سر بارداری دومم و سر سمیه خانم، انقلاب پیروز شده بود و در آن زمان، مامان فرمانده سپاه همدان بود. در ماه آخر بارداری من، مامان مرضی به تهران آمد و من و صابر را به همدان برد. می‌خواست نبودنش سر به دنیا آمدن صابر را جبران کند. من همدان بودم تا شبی که درد به سراغم آمد و مامان مرا به بیمارستان برد. درد که داشت شدید می‌شد، یکهو به مامان بی‌سیم زدند که کردستان شلوغ شده و ماجرای غائله پاوه پیش آمده! مامان از همانجا یک راست با نیروهایش به کردستان رفت. البته قبلش به راضیه خانم زنگ زده بود که خودش را به همدان برساند تا کمک حال من بعد از به دنیا آمدن بچه باشد. همین دغدغه‌اش، برای من خیلی اهمیت داشت. گرچه همه ما بچه‌ها به خصوص سه خواهر و برادر کوچکم در دوران زندان و دوری مامان در غربت، خیلی اذیت شدیم و صدمه خوردیم، اما این سختی‌ها را به خاطر اسلام و انقلاب تحمل می‌کردیم.
دیگر اینکه در دوره نمایندگی مامان مادربزرگم مریض شد. مامان و خاله‌ها به نوبت از مادرشان پرستاری می‌کردند. خاله‌ها خانه‌دار بودند، اما مامان با وجود گرفتاری‌ها و نماینده مجلس بودن و کلی فعالیت دیگر سر نوبتش که می‌شد برای پرستاری از مادربزرگ حضور داشت….»

 در واپسین سالیان حیات
و نهایتاً بسا مردمان، کردار فردی و اجتماعی شخصیت‌ها در واپسین سالیان حیات را معیاری برای داوری درباره او قرار می‌دهند. چنانکه راوی نیز چنین کرده است:
«همدانی‌ها خیلی اهل ترشی درست‌کردن هستند و همیشه سر سفره‌های غذای‌شان، انواع مختلف ترشی است. مامان مرضی هم در درست کردن ترشی استاد بود. تا قبل از سال ۵۲ و دستگیری، علاوه بر خودمان برای دوست و همسایه‌ها هم ترشی درست می‌کرد، اما بعد از پیروزی انقلاب مقید بود تا برای خیلی از بزرگان انقلاب مثل خانواده امام (ره)، خانواده آقا و برخی از فرماندهان سپاه هم ترشی کنار بگذارد، یعنی آن عادت از بهار تا آخر تابستان تدارک دیدن برای ترشی درست کردن در پاییز ترک که نشد هیچ، بلکه با میزان بیشتر انجامش می‌داد! در سال آخر عمرش با وجود وضعیت بسیار بد جسمی که از عوارض آن شکنجه‌ها و سختی‌های دوران مبارزه بود، باز به فکر درست‌کردن ترشی بود. در آن سال‌ها مدام بیمارستان بود. مدتی مرخص می‌شد، اما دوباره وضع جسمی‌اش بهم می‌ریخت و به بیمارستان برمی‌گشت. در پاییز سال ۹۵ با مدیریتی که مامان کرده بود، ما دختر‌ها تمام چیز‌هایی که برای ترشی لازم داشت را آماده کرده بودیم. سروقت ترشی درست‌کردن مامان به من تلفن زد و گفت امسال برو و به جای دبه، یک مدل شیشه‌های ترشی با در‌های قرمز رنگ بگیر. می‌گفت این سال آخری است که دارم ترشی درست می‌کنم و بگذار این شیشه‌ها در خانه دوستان و بزرگان از من به یادگاری بماند. حالش اصلاً خوب نبود، اما با آن حال بد ترشی‌ها را درست کردیم و در شیشه‌ها ریختیم. روی در قرمز هر شیشه اسم خانواده‌هایی که باید ترشی‌ها را به آن‌ها می‌رساندیم، نوشتیم، اما بعد حال مامان اینقدر بد شد که از همانجا به بیمارستان رفتیم! دیگر مامان بعد از آن بستری شدن خوب نشد تا در ۲۷ آبان رحلت کرد. بعد از مراسم ختمش با اشک و گریه ترشی‌ها را به در خانه دوستان و بزرگان نظام رساندیم….»

ادامه مطلب
تبلیغات
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جهان اسلام

بحران دارو در غزه

اوضاع درمانی نوار غزه در بحبوبه تداوم محاصره و تجاوزات روزافزون به سطح فاجعه‌باری رسیده و آمار‌ها نشان می‌دهد که ۵۹ درصد از دارو‌های ضروری در بازار‌ها پایان یافته همچنین ۳۷ درصد از تجهیزات پزشکی دیگر موجود نیست؛ امری که درد و رنج بیماران و مجروحان را عمیق‌تر کرده است.

در حال بارگذاری پخش کننده...

«یوسف ابو الریش»، قائم‌مقام وزیر بهداشت غزه در این باره گفت که به علت بسته بودن گذرگاه‌های مرزی، ۱۳ هزار بیمار در انتظار فرصتی برای سفر به خارج از فلسطین و طی مراحل درمان خود هستند. علاوه بر این، هشدار‌ها نسبت به افزایش موارد مرگ‌ومیر کودکان به دلیل سوءتغذیه یا کم خونی ناشی از جلوگیری از ورود کمک‌های غذایی افزایش یافته به طوری که تاکنون ۵۲ کودک در نتیجه سوء تغذیه جان خود را از دست داده‌اند.

ابوالریش در دیدار با «سوزانا تکالیچ»، سرپرست هماهنگ‌کننده کمک‌های بشردوستانه به چالش‌های بی‌سابقه بیمارستان‌های غزه اشاره کرد و گفت که بیمارستان‌ها فاقد ایستگاه‌های اکسیژن و ژنراتور برق هستند که برای ادامه کار بخش‌های حیاتی مراکز درمانی در رسیدگی به وضعیت مجروحان و بیماران ضروری است و به دلیل کمبود سوخت، قطعات یدکی، روغن‌ها و فیلتر‌های لازم برای تضمین تداوم فعالیت، هر لحظه ممکن است از کار بیفتند.

در همین ارتباط، خبرنگار المیادین در نوار غزه گزارش داد که «وضعیت انسانی در غزه بغرنج است و بیمارستان‌ها قادر به ارائه خدمات به مجروحان با توجه به بسته بودن گذرگاه‌ها و جلوگیری از ورود دارو نیستند.»

به گفته ابوالریش، از منظر زیست محیطی هم خطرات بهداشتی در نتیجه خرابی خطوط آب افزایش یافته؛ امری که منجر به گسترش بیماری‌ها و مشکلات بهداشتی در بین مردم شده است.

قائم مقام وزیر بهداشت غزه همچنین از شهادت ۲۷۴ کودک فلسطینی در تجاوزات رژیم صهیونیستی و از کار افتادن کامل ۱۶ مرکز بهداشتی درمانی از مجموع ۵۲ مرکز خبر داد که این امر باعث افزایش بار بر دوش مابقی مراکز درمانی شده است.

شمار شهدای نوار غزه طی ساعات گذشته به ۴۶ نفر در نتیجه بمباران مداوم اسرائیل علیه این باریکه رسیده است.

آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی (آنروا) روز شنبه گذشته خبر داد که مردم غزه درد و رنجی وصف‌ناپذیر را تجربه می‌کنند و از سرگیری آتش بس، رفع محاصره و اجازه ورود کمک‌های بشردوستانه به غزه امری ضروری است.

 

منبع: سایت خبری دفاع پرس

ادامه مطلب

جهان اسلام

پیامی که تحولات این ‌روزهای سوریه برای همگان دارد

تحولات سوریه نشان می‌دهد که دیپلماسی با گرگها نه تنها به صلح نمی انجامد و سایه جنگ را از سر کشورها بر نمی‌دارد، بلکه زمینه ساز جنگ‌ها و اشغالگری‌ها می‌شود. دشمن آمریکایی- صهیونی فقط زبان زور را متوجه می شود و راه مقابله با آن نه دیپلماسی و سازش بلکه مقاومت مسلحانه است که می تواند برای بازدارندگی به صورت پیش دستانه علیه رژیم صهیونی و منافع غرب در منطقه اجرایی شود.

سوریه در روزهای اخیر از یک سو صحنه حملات نیروهای جولانی به مناطقی همچون سویداست که اکثریت جمعیت آن را دروزی‌ها تشکیل می‌دهد و از سوی دیگر رژیم صهیونی نیز به بهانه مقابله با آنچه قدرت یابی سوریه می‌نامد و نیز ادعای حمایت از دروزی‌ها، کشتارها و اشغالگری گسترده در این کشور را در پیش گرفته است. در کنار بمباران هوایی ارتش اشغالگر صهیونی با یورش به روستاهای استان قنیطره در جنوب سوریه، بیش از 70 غیرنظامی از جمله کودکان را ربود. این جنایت جدید، در ادامه سلسله تجاوزات روزانه این رژیم به خاک سوریه و با مشارکت لشکر 210 و گردان 7012 صورت گرفته است. در همین حال بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونی در توجیه کشتارها و اشغالگری‌ها اعلام کرد که ما در سوریه فعالیت کرده و به حفظ جنوب سوریه به عنوان یک منطقه عاری از سلاح پایبند هستیم. این سخنان نشان می‌دهد که در کنار آنکه نتانیاهو بقای سیاسی خود را در استمرار کشتارها و جنگ‌ها می بیند، طراحی صهیونیست‌ها استمرار تجاوز به سوریه و در ابعاد وسیع‌تر کل منطقه است.

وعده‌هایی که هرگز عملی نشد

سرکوب‌گری‌ها و جنایات جولانی از یک سو و اشغالگری و جنایات جنگی رژیم صهیونی در سوریه در حالی ادامه دارد که غرب سالها بود که سرنگونی نظام اسد و دست کشیدن مردم سوریه از مقاومت را راه خوشبختی این سرزمین می‌نامید. اکنون ماه‌هاست که نه از اسد خبری هست و نه مقاومت و سوریه بیش از گذشته در حال سوختن در آتش و بحران‌هاست، در حالی که غرب نیز صرفاً اقدامات ظاهری با ادعای برداشتن تحریم‌های سوریه و توسعه روابط با آن را سر می‌دهد، اما در عمل نابودی سوریه و البته غارت منابع آن در مناطقی خاص را دنبال می کند. نه بازسازی است و نه ثبات، بلکه آشوب، فرسایش ساختاری و تضعیف حاکمیت ملی است. در حالی‌ که افکار عمومی جهان انتظار بازگشت تدریجی آرامش و شکوفایی را داشتند، حملات پی‌درپی رژیم صهیونی به مواضع نظامی سوریه و بی تفاوتی غرب در برابر آن شکل‌گیری یک واقعیت ژئوپلیتیک تلخ را آشکار کرده است: سوریه باید ضعیف بماند تا تهدیدی برای نظم مطلوب رژیم صهیونی نباشد و در این میان نابود شدن تمام سوریه و قربانی شدن میلیون‌ها سوری هیچ اهمیتی ندارد.

 طراحی برای نابودی استقلال ابدی کشورها

روند تحولت سوریه و البته به تبع آن کل منطقه نشان می‌دهد که رژیم صهیونی بر آن است تا مدیریت تحولات را چنان پیش ببرد که دیگر هیچ کشوری در منطقه توان تصمیم گیری مستقل را نداشته و چنان تضعیف نظامی و اجتماعی شده باشد  که هر تصمیم خلاف خواست صهیونیست‌ها یا با حمله نظامی همراه شود و یا‌ آشوب داخلی.  رژیم صهیونی با چراغ سبز ایالات متحده، زیرساخت‌های نظامی سوریه را هدف قرار می‌دهد تا کنترل فضای امنیتی کشور از بیرون ممکن شود. این مداخله نظامی مستمر، تنها بخشی از پازلی است که در آن خطوط قرمز امنیتی به شکلی یک‌طرفه و تحمیلی ترسیم شده‌اند. اگر سوریه تصمیمی اتخاذ کند که با منافع رژیم صهیونی در تضاد باشد، باید منتظر اقدام نظامی باشد. این قاعده نانوشته، اکنون به یک رویه عملیاتی تبدیل شده که از منظر استراتژیک، می‌تواند به الگویی برای مواجهه با سایر کشورهای مستقل منطقه نیز تبدیل شود. نمود عینی این وضعیت را در لبنان می‌توان مشاهده کرد، چنانکه در حالی بر اساس آتش‌بس، لبنان اقدام نظامی علیه رژیم صهیونی صورت نمی‌دهد که در مقابل، این رژیم به بهانه های واهی به کشتارها ادامه می دهد، به طوری که رژیم صهیونی بار دیگر با بمباران منطقه وادی فعرا در بقاع شرقی لبنان، جنایتی تازه رقم زد. در این حمله هوایی سه‌گانه، دست‌کم 12 نفر از جمله هفت تبعه سوری به شهادت رسیدند. این حملات در حالی صورت می گیرد که همزمان آمریکا با اعمال فشار بر دولت لبنان به دنبال اجرای طرح خلع سلاح حزب الله است تا لبنان بی دفاع شده در برابر هر خواسته‌ای تسلیم گردد، همانگونه که امروز سوریه اینگونه است.

تسلیحات و حمایت‌های اطلاعاتی و سیاسی از تجاوزگری رژیم صهیونیستی رسما توسط آمریکا صورت می گیرد چنانکه پس از چند ساعت از تجاوز رژیم صهیونیستی به حریم ایران و جنایات گسترده‌اش آمریکا برخلاف ادعای قبلی خویش از نقش خود در این حملات خبر داد. از سوی دیگر چنانکه صدر اعظم آلمان گفته اسرائیل کارهای کثیف غرب در منطقه را انجام می دهد لذا بی اطلاعی از تحرکات و جنایاتش یک دروغ و فریب بزرگ است.

تکرار دروغ آمریکایی

جنایات صهیونیست‌ها در منطقه و بخصوص در سوریه در حالی ادامه دارد که آمریکایی‌ها به دنبال سفید سازی و تطهیر سازی خود هستند و سعی دارند تا خود را از این جنایات مبرا سازند. در همین راستا یک مقام دفاعی آمریکا ادعا‌های رسانه‌های رژیم صهیونی مبنی بر اینکه حملات هوایی اخیر اسرائیل علیه سوریه با هماهنگی آمریکا انجام شده است را رد کرد. این ادعا در حالیست که از یک سو تسلیحات و حمایت‌های اطلاعاتی و سیاسی از تجاوزگری رژیم صهیونی رسماً توسط آمریکا صورت می گیرد، چنانکه پس از چند ساعت از تجاوز رژیم صهیونی به حریم ایران و جنایات گسترده‌اش آمریکا برخلاف ادعای قبلی خویش از نقش خود در این حملات خبر داد. از سوی دیگر چنانکه صدر اعظم آلمان گفته اسرائیل کارهای کثیف غرب در منطقه را انجام می دهد لذا بی اطلاعی از تحرکات و جنایاتش یک دروغ و فریب بزرگ است.

 دیپلماسی با جنایتکاران جنگ می‌آورد نه صلح

تجاوز به سوریه در حالی صورت می گیرد که جولانی در هفته‌های اخیر بیشترین تحرکات را برای جلب نظر صهیونیست‌ها و سازش با آنها داشته و حتی گفته می شود که در سفرش به جمهوری آذربایجان با مقامات این رژیم دیدار نموده است. همزمان نیز آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها چنان ترویج می کنند که مذاکره با آنها و نیز سازش با رژیم صهیونی صلح و امنیت پایدار می‌آورد. تحولات سوریه نشان می‌دهد که دیپلماسی با گرگها نه تنها به صلح نمی انجامد و سایه جنگ را از سر کشورها بر نمی‌دارد، بلکه زمینه ساز جنگ‌ها و اشغالگری‌ها می‌شود. دشمن آمریکایی- صهیونی فقط زبان زور را متوجه می شود و راه مقابله با آن نه دیپلماسی و سازش، بلکه مقاومت مسلحانه است که می تواند برای بازدارندگی به صورت پیش دستانه علیه رژیم صهیونی و منافع غرب در منطقه اجرایی شود.

 جنگ از بیرون فروپاشی از درون

روند تحولات نشان می دهد، در حالی که حملات رژیم صهیونی نقش مهمی در ویرانی زیر ساخت‌های این کشور داشته، اما نباید از بحران‌های داخلی، چنددستگی‌های سیاسی و ضعف در بازسازی که ناشی از طراحی‌های سیاسی- امنیتی خاص می باشد غافل شد. دشمنان منطقه‌ای دقیقاً از همین نقاط ضعف بهره می‌برند تا سناریوی فشار چندلایه را به اجرا بگذارند: فشار بیرونی از طریق حملات و تحریم، و فشار درونی از طریق بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و قومیتی. این طراحی چنان است که از یک سو حملات نظامی از بیرون علیه کشور هدف صورت می‌گیرد تا توان نظامی آن تضعیف گردد و همزمان با تحریک گسل‌های قومی و عقیدتی و همزمان اقدام علیه نهادهای انتظامی و امنیتی، گرفتار سازی کشورها در آشوب داخلی پیگیری می‌شود تا در نهایت طرح تجزیه محقق شود. در سوریه نیز در حالی رژیم صهیونی عملا تمام توان نظامی این کشور را ویران کرده است که همزمان با تحریک ساختارهای قومی و قبیله‌ای و ایجاد درگیری‌های داخلی سناریوی تکه تکه کردن سوریه را اجرا می‌کند. در باب سوریه مسئله سرکوب دروزی‌ها در استان سویداء در جنوبی‌ترین نقطه سوریه توسط حکومت ابومحمد جولانی، بار دیگر تبدیل به یکی از رویدادهای برجسته این کشور شده است. سازمان دیده‌بان حقوق بشر اعلام کرد که تعداد تلفات درگیری‌های استان سویدا در جنوب سوریه از روز یک شنبه تاکنون بالغ بر ۲۰۳ نفر بوده است. این تحرکات با هر عنوانی که صورت گرفته باشد در نهایت بازی در زمین صهیونیست‌ها در سناریوی حمله بیرونی و بحرانی داخلی برای رسیدن به مرحله تجزیه است.

 

منبع سایت بصیرت

ادامه مطلب

جهان اسلام

صهیونیسم و دستانی که کار‌های کثیف غرب را انجام می‌دهند

صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، در سخنانی تامل‌برانگیز، به نقش مخرب رژیم صهیونی در تحولات منطقه‌ای اذعان کرد و با توصیف اقدامات تجاوزکارانه اخیر این رژیم علیه جمهوری اسلامی ایران به عنوان «کار کثیف»، عملاً به ماهیت غیرقانونی و غیرانسانی این عملیات‌ها اعتراف کرد.

صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، در سخنانی تامل‌برانگیز، به نقش مخرب رژیم صهیونی در تحولات منطقه‌ای اذعان کرد و با توصیف اقدامات تجاوزکارانه اخیر این رژیم علیه جمهوری اسلامی ایران به عنوان «کار کثیف»، عملاً به ماهیت غیرقانونی و غیرانسانی این عملیات‌ها اعتراف کرد. وی که در حاشیه نشست گروه هفت (G ۷) در کانادا با شبکه تلویزیونی ZDF آلمان گفت‌و‌گو می‌کرد، اظهار داشت: «این کار کثیفی است که اسرائیل برای همه ما انجام می‌دهد.» این سخنان در حالی اعترافی آشکار به نقش علنی و رسمی اروپا و آمریکا در جنایت رژیم صهیونی در تجاوز به ایران و به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان و غیر نظامیان است که نگاهی به کارنامه یک قرن اخیر غرب بیانگر ابعاد گسترده‌ای از نقش صهیونیست‌ها در کار‌های کثیف غرب در غرب آسیا و جهان است.

یک صد سال پیش جنگ جهانی اول در حالی با میلیون‌ها کشته و آواره از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ رقم خورد که کانون اصلی آن را طراحی کثیف غرب با محوریت صهیونیسم برای نابودی غرب آسیا و سلطه بر این منطقه تشکیل می‌داد. سایکس پیکو در سال ۱۹۱۶ که میان فرانسه و انگلیس امضا شد و امپراطوری عثمانی را تجزیه و میان خود تقسیم کردند از این اقدامات کثیف بود. طرحی با محوریت صهیونیسم انجام شد و انگلیس با قیمومیت بر سرزمین فلسطین زمینه را برای ساختن رژیم جعلی و تحمیلی به منطقه به نام رژیم صهیونی بنا نهاد. از آن زمان غربی‌ها با آژانس یهود و نظامیان خویش اشغال فلسطین و جمعیت سازی برای رژیم جعلی را رقم زدند.

غرب چنان منطقه را تکه تکه کرد که پس از سال‌ها کشور‌های کوچک عربی بدون داشتن توان ملی و نظامی مستقل ایجاد شدند تا مطیع غرب باشند. جنگ جهانی دوم را نازی‌های صیهونیست رقم زدند تا بُعد دیگری از دستان کثیف غرب برای سلطه بر جهان بویژه غرب آسیا محقق شود. دستان کثیفی که ده‌ها میلیون نفر را قربانی کردند و با دروغ‌های رسانه‌ای تأسیس رژیم جعلی صهیونی را اجرا کردند تا نابودی کل منطقه و سلطه صهیونیسم بر کشور‌های عربی و اسلامی غرب را یکه تاز غارت منابع آنها سازد. غرب با دستان صهیونیست، مردان استقلال خواه و آزادی خواه اسلامی را حذف کردند و با تحمیل کمپ دیویدها، غزه اریحا، وادی عربه، اسلو و. هزمان با تقویت صهیونیست ها، حذف توان نظامی، سیاسی و اقتصادی کشور‌های منطقه را اجرا کردند بگونه‌ای که هیچ کشوری توان برخواستن و آزادی خواهی نداشته باشد.

در سال ۲۰۰۱ در حالی که جهان علیه صهیونیسم در دوربان دو جمع شده بود، بازهم غرب دستان کثیف خود را با ۱۱ سپتامبر و با کارکرد صهیونیسم به کار گرفت که نتیجه آن آغاز طرح خاورمیانه جدید بود که با اشغال افغانستان، عراق، لیبی و تجزیه سودان و… آغاز گردید که هدف نهایی آن سلطه بر کل منطقه بود. این توطئه چنان بود که رایس وزیر خارجه وقت آمریکا از آن با عنوان زایش خاورمیانه جدید یاد کرد که البته ایستادگی حزب الله آن را ناکام گذاشت. کار‌های کثیف غرب پس از آن با دستان صهیونیسم در قالب ایجاد گروه‌های تروریستی شکل گرفت که سوریه و عراق را در بر می‌گرفت. تروریسمی که زخمی‌های آن رسماً در بیمارستان‌های رژیم صهیونی در جولان اشغالی مداوا و نتانیاهو از آنها بازدید کرد. شکست این طراحی با مردانی همچون شهید سپهد قاسم سلیمانی رقم خورد، اما فتنه غربی-صهیونی همچنان ادامه یافت. غرب که یکصد سال پیش سایکس پیکو را به جهان تحمیل کرده بود با صهیونیست دیگری به نام زلنسکی در اوکراین تئوری یک جانبه گرایی غرب و مقابله با نظم نوین را آغاز کرد و جنگ را به روسیه تحمیل نمود، در حالی که اروپا و آمریکا کار‌های کثیف خود را با دستان صهیونیستی به نام زلنسکی اجرا کرده‌اند. در طول دو سال گذشته غرب در توهم ساختن خاورمیانه‌ای جدید با سایکس پیکویی که اساس آن را تجزیه تمام کشور‌های منطقه شکل می‌دهد در پیش گرفتند.

غرب آسیا دورانی پر التهاب و حساس را سپری می‌کند. رژیم صهیونی که در طول ۲۰ ماه گذشته از هیچ جنایتی و کشتاری در غزه، لبنان و سوریه فروگذار نبوده از ۲۳ خرداد با حمایت و مشارکت تمام قد آمریکا و برخی کشور‌های اروپایی تجاوزی سراسری به ایران داشته است. تجاوزی که البته با وحدت و همدلی سراسری ایرانیان و نیز توان و قدرت نظامی نیرو‌های مسلح ایران، می‌رود تا سرنوشتی شوم را برای این رژیم رقم زند، چنانکه ایران تاکید کرده که دستان ایران گریبان این جنایتکاران را رها نخواهد کرد و آنها تا پشیمانی کامل مجازات خواهد کرد. هر چند که روند جنگ بیانگر اقتدار ایران است، اما همزمان یک اصل مهم را باید همگان در منطقه و جهان در نظر داشته باشند و آن اینکه چنانکه صدر اعظم آلمان اذعان کرده این رژیم دست کثیف غرب در منطقه است. روند تحولات در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که غرب یک رویا را در سر دارد و آن اینکه پس از یک قرن سایکس پیکوی جدیدی را در منطقه ایجاد نماید.

حاصل آن رویکرد و تجزیه طلبی ایجاد رژیم صهیونی بوده که همواره زمینه ساز بحران در منطقه است. شواهد امر بیانگر آن است که غرب بار دیگر به دنبال تکرار آن وضعیت است که محور آن را تجزیه تمام کشور‌های منطقه تشکیل می‌دهد. آنها حتی به فلسطین کوچک نیز رحم نکرده و بر آنند تا غزه و کرانه باختری را به چند منطقه تقسیم کنند. این طرح با استقرار جولانی در سوریه نیز دنبال شده و ادامه این طرح تا عراق، ایران، پاکستان، افغانستان، ترکیه، کشور‌های عربی منطقه از عربستان گرفته تا اردن و مصر و… را در بر می‌گیرد.

به عبارتی دیگر غرب با تکه تکه کردن منطقه بر آن است تا از ادامه روند استقلال‌خواهی منطقه جلوگیری نماید و از سوی دیگر چین و روسیه را نیز از منطقه اخراج و تجزبه و فروپاشی آنها را رقم زنند. امروز دیوانه‌ای به نام نتانیاهو مجری این طراحی شده است، لذا ایستادگی ملت ایران و توان دفاعی آن امروز فرصتی برای کشور‌های منطقه است تا مقابله‌ای واحد در برابر این طراحی داشته باشند. چین و روسیه نیز با حمایت‌های سیاسی و لجستیکی و خروج از بازی‌های دیپلماتیک می‌توانند در این مهم نقش آفرینی داشته باشند. امروز تمام منطقه و بزرگان شرق باید بدانند که در یک کشتی نشسته‌اند و مقابله واحد با رژیم صهیونی و غرب برای حفظ آن یک ضرورت است. امروز دوباره کار‌های کثیف غرب با دستان صهیونیسم در حال اجراست و وحدت و یکپارچگی پیروان نظم چند جانبه و امنیت بومی محور برای مقابله با آن ضروری است.

 

منبع سایت بصیرت

ادامه مطلب
تبلیغات

برترین ها