با ما همراه باشید

جهان اسلام

بیش از مبارزه و مسئولیت نمادی از مهر و تربیت در خانه بود

آیت‌الله سعیدی به پدرم گفته بود: همسر شما در راهی قدم گذاشته که پرخطر است، اما اگر شما اجازه بدهید که در این راه بماند، ثوابش برای شما خیلی زیاد است و این یک تجارت پرسود با خداست. پدر از همانجا رضایتش را برای ادامه تحصیل و مبارزه مادر اعلام کرد و دیگر هیچ زمانی مانع فعالیت‌های ایشان نشد. خود مامان درباره این موضوع گفته‌اند که از همان مقطع و برای آن شراکت همه جا نام فامیلی‌اش را دباغ عنوان می‌کرد و همیشه در هر مرحله مبارزه، پدر را شریک خود می‌دانست

زنده‌یاد مرضیه حدیدچی (دباغ)، در سال ۱۳۱۸. ش در شهر همدان متولد شد و تحصیلات خویش را در مکتبخانه آغاز کرد. بعد از آن نزد پدر قرآن، نهج‌البلاغه و مفاتیح‌الجنان را آموخت. در سن ۱۵ سالگی و در سال ۱۳۳۳. ش با محمدحسن دباغ ازدواج کرد و به تهران آمد. پس از مدتی در تهران با وجود فرزند تحصیلات حوزوی را نزد شهید آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی آغاز کرد. حدیدچی با شروع نهضت اسلامی امام‌خمینی (ره)، از طریق استاد خود، یعنی آیت‌الله سعیدی به جرگه مبارزان پیوست و در این راه دستگیری، شکنجه‌های بسیار، آوارگی و زندگی در غربت، دوری از همسر و فرزندان را تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی تجربه کرد. در روز چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳. ش یادواره‌ای برای بانوی مبارز مرحوم «مرضیه حدیدچی» برگزار شد. در این جلسه که چند تن از بانوان خانواده دباغ حضور داشتند، ریحانه دباغ دختر سوم خانم حدیدچی طی گفت‌و‌شنودی به بیان خاطرات ناشنیده خود از وجوه کمتر گفته شده شخصیت «مادر» پرداخت. ایشان با اشاره به اینکه در طول این سال‌ها بیشتر بر بعد مبارزاتی و زندگی سیاسی مادر تکیه شده و کمتر ابعاد مربوط به همسری و مادری ایشان مورد توجه قرار گرفته است، یادمان‌های پی آمده را بازگو کرد. امید آنکه علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

 قناعت‌های مامان مرضی!
بانو ریحانه دباغ در بادی خاطرات خویش، در بسط ساده زیستی و قناعت جویی مادر در زندگی مشترک به بیان خاطراتی شنیدنی می‌پردازد:
«پدرم – که ما حاج بابا صدایش می‌کردیم- در یک خانواده متمکن به دنیا آمده و پسر یک تاجر پوست بود. البته کارگاه دباغی هم داشتند، اما یکبار به دلیل ورشکستگی مالی پدربزرگ و یکبار به علت ورشکستگی که برای خود حاج بابا اتفاق افتاد، زمانی که ما کودک بودیم، سختی‌های مالی زیادی برای کل خانواده ایجاد شد. مامان مرضی (مرضیه حدیدچی) از آنجا که یک زن مدبر و کاردان بود، کمال همراهی را سر این قضیه با حاج بابا کرد، یعنی با قناعت عجیبی که در زندگی داشت، کاری کرد که آن دوران سخت مدیریت شود و با آبروداری، خانواده‌مان محتاج دیگران نشود. شاید باورش برای بعضی‌ها سخت باشد، اما خانواده ما بعد از ورشکستگی حاج‌بابا در شرایطی قرار گرفت که گاهی ناهارمان نان و هویج پخته بود! یعنی، چون هویج ارزان بود و اوضاع اقتصادی حاج‌بابا خیلی بهم ریخته بود، بهترین خورشی که مامان مرضی می‌توانست کنار نان به ما بچه‌ها بدهد، هویج پخته بود. نهایت صرفه‌جویی را می‌کرد و به شدت با اسراف مخالف بود. حتی تا همین اواخر قبل از فوتش به سبزی پاک‌کردن ما ایراد می‌گرفت! می‌گفت چرا سبزی‌ها را هدر می‌دهید! بخش‌های تروتازه و خوش خوراک سبزی خوردن را برای سر سفره جدا می‌کرد بعد ساقه‌ها و برگ‌های ترب و کلفت را هم جدا می‌گذاشت، خردشان می‌کرد و به آن‌ها یک تخم‌مرغ می‌زد و با همان‌ها کوکوسبزی درست می‌کرد!
خود مامان تعریف می‌کرد که در همان مراحل اول ورشکستگی، ابتدا حاج بابا تلاش کرده بوده که یک کار جدید در تهران راه بیندازد. تصمیم می‌گیرد که از شهرستان لیموترش بیاورد و در خانه آبلیمو بگیرند و با فروشش اوضاع مالی خانواده را درست کند. مامان مرضی آن موقع یک بچه زیر دو سال در بغل داشت و باردار هم بود، اما پا به پای حاج بابا و یک کارگر، یک عالمه لیموترش را می‌شست و با آن وضعیت بارداری، لیمو‌ها را بالای پشت‌بام می‌برد و زیر آفتاب خشک می‌کرد تا آماده آبگیری شود. در آن زمان تا آنجا که می‌توانست با حاج بابا همراهی کرده بود. یادم است در این سال‌های اخیر، مامان مرضی یک فرشی داشت که خیلی کهنه و تمام دورش ریش‌ریش شده بود. ما به مامان می‌گفتیم این را دور بینداز! اما مامان نشست با یک پارچه تمیز که نو هم نبود و قبلش آن را حسابی اتو زده بود دور تا دور فرش را دوردوزی کرد. اینقدر این کار را با سلیقه و هنرمندانه انجام داده بود که همه با دیدنش ذوق می‌کردند. حتی بعد از فوت مامان مرضی، فاطمه خانم عروسم این فرش را برداشت و الان در محل کارش سجاده شده است. به هرحال بعد از آن ورشکستگی از یک طرف حاج بابا با تلاش و مجاهدتی که برای امرار معاش خانواده و از طرف دیگر با قناعت و صبوری که مامان مرضی کرد، خانواده ما به جهت اقتصادی سرپا شد….»

 لباس‌های قرمز و بنفش 
در خاندان‌های مذهبی و اهل تربیت، سفر نقشی مهم در نشو و نمای فرزندان دارد. این امر در خانواده دباغ نیز چنین کارکردی داشته است، چنانکه فرزند می‌گوید:
«مدتی بعد از ورشکستگی، حاج‌بابا دیگر نتوانست در تهران کار کند. چون کسب درآمد در شهرستان‌های دیگر بهتر و بیشتر بود، برای کار به شهرستان رفت. یعنی از زمانی که ما پنج بچه قدونیم قد بودیم، عملاً اداره کل خانه بر عهده مامان افتاد و پدرم دور از ما در شهرستان‌های مختلف مشغول کار بود. در نهایت هر سه – چهار ماه یکبار می‌توانست یک سری به ما بزند و در حد دو – سه روزی پیش ما باشد. سال‌های سال زندگی ما به این صورت می‌گذشت. البته هرسال دو هفته تعطیلات نوروز را حاج‌بابا حتماً پیش ما بود. آن وقت مامان مرضی هر سال قبل از عید مقید بود که حتماً رنگ و مدل مویش را عوض کند تا جلوی حاج‌بابا در ایام تعطیلات تغییر اساسی کرده باشد! خودش رنگ بنفش را خیلی دوست داشت و حاج بابا رنگ قرمز را. برای همین در دو هفته تعطیلات نوروز ما می‌دیدیم که مامان مرضی رنگ به رنگ لباس بنفش و قرمز می‌پوشید! آن وقت اگر شرایطی پیش می‌آمد و مامان می‌توانست برای دو- سه روز برود شهرستان پیش حاج‌بابا حتی در روزگاری که دیگر در خط مبارزه بود، اگر فرصتی می‌شد که می‌توانست سری به حاج بابا در شهرستان بزند، حتماً دو چیز را با خودش می‌برد، لباس‌ها و وسایل آرایشش. زنانگی‌های مامان مرضی سرجای خودش بود، مبارزه و فعالیت سیاسی هم سرجای خودش….»

 اطاعت محض از همسر 
آنچه از آغاز گفتگو تا کنون بدان اشارت رفت، همگی از مصادیق اطاعت عاشقانه و محض بانو حدیدچی از همسر بود، اما در این بخش، ریحانه دباغ با صراحت و تمرکز بیشتری از این مقوله سخن می‌گوید:
«از ابتدای ازدواجش، مامان مرضی اطاعت محض از حاج‌بابا داشت. این مسئله را هم به همه فرزندانش یاد داده بود. ما هفت خواهر بودیم و یک برادر. البته یک خواهرمان (آمنه خانم)، در سن ۱۹ سالگی بر اثر بیماری فوت کرد. پنج نفرمان در خانه محله غیاثی به دنیا آمده بودیم و سه بچه آخر در خانه نزدیک مسجد موسی‌بن‌جعفر (ع) که آیت‌الله سعیدی امام جماعتش بود. راضیه و رضوانه خانم، دو دختر بزرگ خانه بودند. مامان به ما یاد داده بود که هر بچه موظف است از بچه بزرگ‌تر از خودش حرف شنوی داشته باشد. چون خودمان هم می‌دیدیم که خودش از حاج‌بابا اطاعت محض دارد، در عمل به این آموزه عمل می‌کردیم. در خانه ما همه کار‌ها تقسیم شده بود، یعنی کاملاً مشخص بود که امروز شستن ظرف‌های صبحانه، ناهار و شام نوبت چه کسی است. چه کسی باید جارو کند چه کسی باید خرید کند و از این قبیل. البته نه اینکه بگویم هیچ وقت دعوای‌مان نمی‌شد، اما یاد گرفته بودیم که چطور اختلاف‌های‌مان را برطرف کنیم. یک وقت‌هایی راضیه و رضوانه خانم – که اختلاف سنی‌شان خیلی کم بود- دعوای‌شان می‌شد. اینطور وقت‌ها شرایط خیلی بامزه بود! حکیمه و انسیه طرفدار راضیه خانم بودند، آمنه و فاطمه طرفدار رضوانه خانم. من همیشه بی‌طرف بودم و سریع محمد را بغل می‌کردم و می‌رفتم در حیاط می‌نشستم تا غائله بخوابد!
ابهت مامان مرضی اینقدر زیاد بود تا قبل از اینکه بخواهد به خانه بیاید، دعوا تمام شده بود، یعنی اختلاف و دعوا اصلاً جلوی مامان آورده نمی‌شد. البته در موارد خیلی کمی پیش می‌آمد اختلاف اینقدر زیاد بود که کار به قضاوت مامان می‌کشید. اینطور وقت‌ها هر دو طرف باید می‌آمدند و شکایت‌شان را مطرح می‌کردند و مسئله‌شان را می‌گفتند، آن وقت مامان مرضی قضاوت می‌کرد. با انصاف قضاوت و با یک تدبیر حکیمانه‌ای اختلاف میان دو نفر را برطرف می‌کرد. حالا تصور بکنید ما به هرحال هشت بچه بودیم در یک خانه کوچک. طبیعتاً وقتی مامان برای درس یا سخنرانی و جلسه بیرون از خانه بود، خانه حسابی بهم می‌ریخت، اما یاد گرفته بودیم تا قبل از آمدن مامان همه‌جا را مرتب و منظم کنیم. در دوران مبارزه، مامان برای رعایت مسائل امنیتی، یک روش مخصوص در زدن داشت، یعنی اول یک ضربه می‌زد، بعد سه ضربه پشت سر هم و بعد دوباره یک تک ضربه ما تا سه ضربه را می‌شنیدیم، اگر پاک کنی، دفتری، مدادی، چیزی روی زمین ولو بود، سریع برمی‌داشتیم تا وقتی مامان وارد اتاق می‌شد، اتاق تمیز و مرتب باشد….»

 کدبانویی‌ها و مادری‌های دوره مبارزه
اشتغال به مبارزه، بی‌آنکه مدیریت خانواده‌ای پرجمعیت با اخلال و وقفه مواجه شود از دیگر نکته‌هایی است که ریحانه دباغ آن را از نظر دور نمی‌دارد و از آن خاطراتی شیرین برجای می‌نهد:
«۱۱ سال از زندگی مشترک حاج بابا و مامان مرضی می‌گذشت که عملاً مامان وارد جریان مبارزه شد. با شروع مبارزه برنامه‌ریزی‌اش طوری بود که هم به امور خانه و ما بچه‌ها می‌رسید هم به فعالیت‌های مبارزاتی‌اش. مثلاً جالب بود که تابستان‌ها، مامان مرضی برای ما بچه‌ها برنامه می‌ریخت. ما باید بخشی از قرآن را حفظ می‌کردیم. بخش‌هایی از رساله حضرت امام (ره) را هم که مربوط به سن‌مان می‌شد، باید می‌خواندیم. بچه‌های بزرگ‌تر از کوچک‌تر‌ها درس می‌پرسیدند. مامان شب‌ها ایرادات قرائت و حفظ راضیه خانم و رضوانه خانم را برطرف می‌کرد. هرچند وقت یکبار هم از ما امتحان می‌گرفت. یعنی اجازه نمی‌داد که تابستان را به بطالت بگذرانیم. حتی در دوران مبارزه و با اضافه‌شدن بچه‌های آخر خانواده، مامان سرپرستی بچه‌های دیگری را هم بر عهده گرفته بود. داستان هم از این قرار بود که یکی از بستگان ما در همدان آنقدر دچار فقر مالی شده بود که تصمیم گرفت، دختر دبستانی‌اش را برای کلفتی و کارگری به تهران بفرستد! مامان که این مطلب به گوشش می‌خورد، پیش آن فامیل می‌رود و می‌گوید بتول مال من و در حد توانش هم به آن فامیل‌مان کمک کرده و او را به تهران می‌آورد. دختر آن بنده خدا هم درست مثل ما در خانه از مامان آشپزی و خانه‌داری یاد گرفت. مدرسه رفت و ۱۴- ۱۵ ساله هم که شد ازدواج کرد و سر خانه و زندگی‌اش رفت. دو دختر دیگر به نام‌های فرح و فریبا هم بودند که در همسایگی ما زندگی می‌کردند. پدر و مادرشان از هم جدا شده بودند و این‌ها با سن کم از صبح زود تا شب – که پدرشان از سر کار بیاید- در خانه تنها بودند. مامان مرضی با پدرشان صحبت کرد که این دو از صبح تا شب در خانه ما باشند.
حالا این را هم بگویم از آنجا که مامان اطاعت محض از حاج بابا داشت در یک مقطعی حاج بابا به مامان گفته بود که دیگر راضی نیست تحصیلات حوزوی‌اش را ادامه بدهد! مامان هم به طور کامل درس و فعالیت‌هایش را کنار گذاشت. آیت‌الله سعیدی که از ماجرا باخبر شد، در یک مقطعی که حاج‌بابا در تهران بود با ایشان صحبت کرد و به او گفته بود: حسن آقا یک نفر می‌خواهد تجارت پرسودی راه بیندازد و به شما نیاز دارد!… حاج‌بابا توضیح داده بود سرمایه‌ای ندارد که بخواهد در تجارت با کسی شریک شود. آیت‌الله سعیدی گفته بود این تجارت خیلی پرسود است و اصلاً به سرمایه و وقت گذاشتن شما نیاز هم نیست!… حاج‌بابا خیلی تعجب کرده بود. بعد شهید سعیدی گفته بود که همسر شما در راهی قدم گذاشته که پرخطر است، اما اگر شما راضی باشید و اجازه بدهید در این راه بماند، ثواب و سود آخرتش برای شما خیلی زیاد است و این یک تجارت پرسود با خداست… حاج‌بابا از همانجا رضایتش را برای ادامه تحصیل و مبارزه مامان مرضی اعلام کرد و دیگر هیچ زمانی مانع فعالیت‌های مامان نشد. خود مامان درباره این موضوع در کتاب خاطراتش هم گفته از همان مقطع و برای آن شراکت همه جا نام فامیلی‌اش را دباغ عنوان می‌کرد و همیشه در هر مرحله مبارزه و فعالیت سیاسی، حاج‌بابا را شریک خود می‌دانست….»

 اوقات پر برکت مادر
مرضیه حدیدچی این زن نمادین انقلاب اسلامی در زندگی خویش توفیقاتی فراتر از معمول به کف آورد. به راستی راز این همه چه بود؟
«خداوند یک برکت عجیبی به وقت مامان داده بود. با وجود همه فعالیت‌هایی که تا قبل از دستگیری و زندان می‌کرد، از خانه و خانواده کم نمی‌گذاشت. گاهی از شهرستان، جمعیت زیادی به خانه ما میهمان می‌آمد. خانه ما بزرگ نبود، به ویژه اینکه آشپزخانه کوچکی داشت، اما مامان در همان آشپزخانه کوچک، برای میهمان‌ها سنگ تمام می‌گذاشت. خورش کرفس را خیلی دوست داشت و وقتی میهمان داشتیم، حتماً باید یک وعده برایشان برنج و خورش کرفس درست می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب و در دوران مسئولیت‌ها هم همین‌طور بود. سعی می‌کرد به همه وظایف و مسئولیت‌هایش برسد. مثلاً در موقع بارداری و به دنیا آمدن فرزند اولم آقاصابر، مامان ایران نبود، اما سر بارداری دومم و سر سمیه خانم، انقلاب پیروز شده بود و در آن زمان، مامان فرمانده سپاه همدان بود. در ماه آخر بارداری من، مامان مرضی به تهران آمد و من و صابر را به همدان برد. می‌خواست نبودنش سر به دنیا آمدن صابر را جبران کند. من همدان بودم تا شبی که درد به سراغم آمد و مامان مرا به بیمارستان برد. درد که داشت شدید می‌شد، یکهو به مامان بی‌سیم زدند که کردستان شلوغ شده و ماجرای غائله پاوه پیش آمده! مامان از همانجا یک راست با نیروهایش به کردستان رفت. البته قبلش به راضیه خانم زنگ زده بود که خودش را به همدان برساند تا کمک حال من بعد از به دنیا آمدن بچه باشد. همین دغدغه‌اش، برای من خیلی اهمیت داشت. گرچه همه ما بچه‌ها به خصوص سه خواهر و برادر کوچکم در دوران زندان و دوری مامان در غربت، خیلی اذیت شدیم و صدمه خوردیم، اما این سختی‌ها را به خاطر اسلام و انقلاب تحمل می‌کردیم.
دیگر اینکه در دوره نمایندگی مامان مادربزرگم مریض شد. مامان و خاله‌ها به نوبت از مادرشان پرستاری می‌کردند. خاله‌ها خانه‌دار بودند، اما مامان با وجود گرفتاری‌ها و نماینده مجلس بودن و کلی فعالیت دیگر سر نوبتش که می‌شد برای پرستاری از مادربزرگ حضور داشت….»

 در واپسین سالیان حیات
و نهایتاً بسا مردمان، کردار فردی و اجتماعی شخصیت‌ها در واپسین سالیان حیات را معیاری برای داوری درباره او قرار می‌دهند. چنانکه راوی نیز چنین کرده است:
«همدانی‌ها خیلی اهل ترشی درست‌کردن هستند و همیشه سر سفره‌های غذای‌شان، انواع مختلف ترشی است. مامان مرضی هم در درست کردن ترشی استاد بود. تا قبل از سال ۵۲ و دستگیری، علاوه بر خودمان برای دوست و همسایه‌ها هم ترشی درست می‌کرد، اما بعد از پیروزی انقلاب مقید بود تا برای خیلی از بزرگان انقلاب مثل خانواده امام (ره)، خانواده آقا و برخی از فرماندهان سپاه هم ترشی کنار بگذارد، یعنی آن عادت از بهار تا آخر تابستان تدارک دیدن برای ترشی درست کردن در پاییز ترک که نشد هیچ، بلکه با میزان بیشتر انجامش می‌داد! در سال آخر عمرش با وجود وضعیت بسیار بد جسمی که از عوارض آن شکنجه‌ها و سختی‌های دوران مبارزه بود، باز به فکر درست‌کردن ترشی بود. در آن سال‌ها مدام بیمارستان بود. مدتی مرخص می‌شد، اما دوباره وضع جسمی‌اش بهم می‌ریخت و به بیمارستان برمی‌گشت. در پاییز سال ۹۵ با مدیریتی که مامان کرده بود، ما دختر‌ها تمام چیز‌هایی که برای ترشی لازم داشت را آماده کرده بودیم. سروقت ترشی درست‌کردن مامان به من تلفن زد و گفت امسال برو و به جای دبه، یک مدل شیشه‌های ترشی با در‌های قرمز رنگ بگیر. می‌گفت این سال آخری است که دارم ترشی درست می‌کنم و بگذار این شیشه‌ها در خانه دوستان و بزرگان از من به یادگاری بماند. حالش اصلاً خوب نبود، اما با آن حال بد ترشی‌ها را درست کردیم و در شیشه‌ها ریختیم. روی در قرمز هر شیشه اسم خانواده‌هایی که باید ترشی‌ها را به آن‌ها می‌رساندیم، نوشتیم، اما بعد حال مامان اینقدر بد شد که از همانجا به بیمارستان رفتیم! دیگر مامان بعد از آن بستری شدن خوب نشد تا در ۲۷ آبان رحلت کرد. بعد از مراسم ختمش با اشک و گریه ترشی‌ها را به در خانه دوستان و بزرگان نظام رساندیم….»

ادامه مطلب
تبلیغات
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جهان اسلام

رسانه‌های غربی می‌خواهند مسلمانان را تقسیم و تسخیر کنند

مصاحبه‌ اختصاصی مسلم پرس با کوین برت، مجری رادیو جهاد حقیقت، در مورد روز  حقیقت رسانه هایا غربی و الهام بخشی شیعه از آموزه های عاشورا و میراث امام حسین (ع) انجام داد.

دکتر برت گفت: «ما خود را در موقعیتی نه چندان متفاوت از پیروان امام حسین می‌یابیم: ایستادن برای حقیقت و عدالت در برابر ارتشی بسیار قدرتمندتر که توسط ظالمان و ستمگران فرماندهی می‌شود.»

او همچنین به نقش رسانه‌های غربی در به حاشیه راندن مسلمانان شیعه اشاره کرد و گفت: «رسانه‌ها به گونه‌ای درباره مسلمانان شیعه گزارش می‌دهند که برای به حاشیه راندن آنها و جلوگیری از شنیده شدن پیام آنها توسط سایر مسلمانان و به طور کلی مردم مظلوم طراحی شده است.»

متن کامل مصاحبه در اینجا آمده است:

دکتر برت، می‌توانید کمی در مورد وقایع روز عاشورا و آنچه می‌توان از آن وقایع آموخت، برای ما بگویید؟

کوین برت: عاشورا یادآور شهادت امام حسین، یکی از تراژدی‌های بزرگ تاریخ است. ما می‌توانیم چیزهای زیادی از وقایع کربلا بیاموزیم، از جمله: *ما باید سعی کنیم از امام حسین و دیگر پیامبران، اولیا و معلمان خرد که صرف نظر از همه موانع، ایستادگی در راه حق و عدالت را انتخاب کرده‌اند، الگوبرداری کنیم؛ *ما باید بپذیریم که تبدیل حکومت اولیه اسلامی از یک جامعه تحت هدایت الهی تحت رهبری حضرت محمد (ص) به یک امپراتوری به رهبری افراد فاسد و تشنه قدرت، این واقعیت تأسف‌بار را نشان می‌دهد که سازمان‌های سیاسی در مقیاس بزرگ همیشه به سمت فساد گرایش دارند. *ما مجبوریم این واقعیت دردناک را بپذیریم که برای پیروزی در جهان بعدی، گاهی اوقات ممکن است مجبور به شکست در نبردهای این دنیا شویم.

شما شخصاً چه احساسی نسبت به امام حسین (ع) و شهادت ایشان دارید؟

کوین برت: من کاملاً با وضعیت او همذات‌پنداری می‌کنم و سعی می‌کنم در مسیر او قدم بردارم، در حالی که سعی می‌کنم در مواجهه با سختی‌ها، اگر نگوییم سختی‌هایش، از حقیقت و عدالت دفاع کنم. من و همکارانم در جنبش حقیقت‌یاب ۱۱ سپتامبر سعی می‌کنیم مردم آمریکا را متقاعد کنیم که ۱۱ سپتامبر را به عنوان کودتایی توسط صهیونیست‌ها و امپریالیست‌ها به رسمیت بشناسند، خود را در موقعیتی می‌یابیم که بی‌شباهت به موقعیت پیروان امام حسین نیست: ایستادن برای حقیقت و عدالت در برابر ارتشی بسیار قدرتمندتر که توسط ظالمان و ستمگران فرماندهی می‌شود.

از روزی که امام حسین (ع) به شهادت رسید، شهادت ایشان چگونه افکار و اعمال مسلمانان شیعه را در طول نسل‌های مختلف شکل داده است؟

کوین برت: شهادت امام حسین، مسلمانان شیعه را به نوعی حزب مخالف دائمی در جامعه بزرگتر مسلمانان تبدیل کرده است. گاهی اوقات این مخالفت با دنیاگرایی و بی‌عدالتی به شکل فعالیت سیاسی در می‌آید، در حالی که گاهی اوقات خود را به صورت سکوت عرفانی ابراز می‌کند. در بهترین حالت، هر دو را در بر می‌گیرد، مانند مورد امام خمینی که هم عارف و هم فعال سیاسی در بالاترین سطح بود.

وقایع عاشورا چه نسبتی با زمان ما دارد؟ یزیدهای زمان ما چه کسانی هستند و عدالت خواهی مانند امام حسین (ع) و یارانش در آن زمان را دنبال می کنند؟

کوین برت: یزیدهای زمان ما به راحتی قابل شناسایی هستند. کسانی که برجسته هستند، متکبرترین و ستمگرترین افراد هستند، به ویژه صهیونیست‌ها. شخصیت‌هایی مانند آریل شارون و بنیامین نتانیاهو که از ستم به فلسطینی‌ها شکوه می‌کنند، یزیدهای آشکار هستند. به همین ترتیب، شیوخ میلیاردر نفتی خلیج فارس، و واضح‌تر از همه بن سلمان، که در حال ایجاد کربلای دیگری در یمن است. اما اکثر چهره‌های قدرتمند جهان، یزیدهایی از هر نوع هستند. ارتش ایالات متحده، با دکترین‌های دیوانه‌وار جنگ هسته‌ای خود، به نظر می‌رسد که قصد دارد کل سیاره را به کربلا تبدیل کند.

با وجود اینکه اکثر مسلمانان شیعه به شیوه‌های غیرخشونت‌آمیز برای شهادت امام حسین عزاداری می‌کنند، رسانه‌های غربی سعی می‌کنند مسلمانان شیعه را افرادی خشن نشان دهند. نظر شما در مورد نحوه به تصویر کشیدن مسلمانان شیعه در رسانه‌ها چیست؟

کوین برت: رسانه‌های غربی می‌خواهند مسلمانان را تقسیم و تسخیر کنند. رهبران غربی می‌ترسند که مسلمانان از همه مکاتب فکری برای حقیقت و عدالت متحد شوند. بنابراین رسانه‌ها به گونه‌ای درباره مسلمانان شیعه گزارش می‌دهند که برای به حاشیه راندن آنها و جلوگیری از شنیده شدن پیام آنها توسط سایر مسلمانان و به طور کلی مردم مظلوم طراحی شده است. مسلمانان شیعه باید با کم‌اهمیت جلوه دادن فرقه‌گرایی، اتحاد با مسلمانان سنی و سایر گروه‌های غیرشیعه و قرار دادن «ترویج حقیقت و عدالت» به جای «ترویج اسلام شیعی» در اولویت اصلی خود، با این امر مقابله کنند.

 

دکتر کوین برت ، دارای مدرک دکترا در رشته عرب‌شناسی و اسلام‌شناسی، یکی از شناخته‌شده‌ترین منتقدان جنگ علیه تروریسم در آمریکا است. او مجری برنامه رادیویی «حقیقت جهاد» است؛ یک برنامه رادیویی هفتگی و زنده. او همچنین بارها در فاکس، سی‌ان‌ان، پی‌بی‌اس و دیگر رسانه‌های پخش برنامه داشته و الهام‌بخش داستان‌های بلند و سرمقاله‌هایی در نیویورک تایمز، کریستین ساینس مانیتور، شیکاگو تریبون و دیگر نشریات برجسته بوده است.

 

 

 

ادامه مطلب

جهان اسلام

امام حسین (ع) متعلق به همه بشریت است

نوشته دکتر کریس هیور

وقتی به امام حسین فکر می‌کنیم، باید جایگاه او را در نظم بزرگ جهانی به خاطر بسپاریم. فقط یک خدا، یک خانواده انسانی و بنابراین یک پروژه انسانی وجود دارد که عبارت است از زیستن کامل این زندگی در اطاعت از هدایت خداوند و در نتیجه پذیرفته شدن در بهشت در زندگی آینده. عنصر کلیدی در اینجا هدایت خداوند است. خداوند عادل است و بنابراین هدایت باید در اصل در همه نسل‌ها و مکان‌ها یکسان باشد. بنابراین هر چیزی که بیانگر آن هدایت باشد یا هر کسی که هدایت خداوند را نشان دهد، الگویی برای همه بشریت در تمام اعصار است. این به اهمیت حسین بن علی اشاره دارد.

قرآن خود را هدایت برای همه بشریت می‌نامد. حضرت محمد (ص) رحمتی برای همه جهانیان است. در فهم شیعه، امامانی که از سوی خداوند برای هدایت جامعه پس از رحلت پیامبر منصوب شده‌اند نیز از گناه و خطا مصون هستند. این بدان معناست که حسین (ع) که از جانب خدا منصوب شده است، الگویی الهام گرفته از جانب خداوند برای همه بشریت است. حسین (ع)، زندگی، اعمال و مرگ او، متعلق به همه بشریت است. همه انسان‌ها می‌توانند از الگوی او درس بگیرند.

یکی از احادیث منسوب به پیامبر می‌گوید: «بزرگترین جهاد ، گفتن کلمه حق در برابر ظالم است». این پیام غالبی است که باید از امام حسین (ع) بیاموزیم. او در موقعیتی قرار گرفت که چشم جامعه به او به عنوان الگو دوخته می‌شد: آیا تسلیم می‌شد و با یزید ظالم بیعت می‌کرد؟ استبداد در هر عصری وجود دارد. برخی از ظالمان از ارتش و زور، یا قدرت اقتصادی، یا دروغ و تحریف حقیقت برای اعمال فشار بر مردم استفاده می‌کنند. آیا باید تسلیم شد یا «کلمه حق» را به پیروی از امام حسین (ع) گفت؟

در عصری که ریختن خون بی‌گناهان، و در واقع «دشمن»، بی‌ارزش است، باید درس دیگری از امام حسین بگیریم. پیامبر در حدیبیه با مکیان پیمان بست تا از خونریزی جلوگیری شود. امام علی دستور داد که هیچ انتقامی علیه امت قاتل او گرفته نشود. به همین ترتیب، امام حسین از مدینه حرکت می‌کند تا شهر پیامبر محل درگیری با عوامل یزید نباشد. باز هم، او در روز عرفه مکه را ترک کرد تا اینکه شهر خدا غرق در خون بی‌گناهان شود. حتی در شب قبل از عاشورا، او به یارانش آزادی داد تا خود را نجات دهند و در تاریکی بروند: «این من هستم که آنها می‌خواهند. وقتی شمع را فوت کردم، بروید.» اما می‌دانیم که آنها ماندند و ترجیح دادند که با امام خود بمیرند تا اینکه او را ترک کنند. این میل به نجات جان انسان‌ها و ارزشمند دانستن جان هر انسان، درسی از امام است که به جهانی که به پناهندگان پشت می‌کند، کرامت آوارگان را انکار می‌کند و انسان‌های بی‌گناه را «خسارت جانبی» می‌داند، فریاد می‌زند.

ما می‌گوییم «کلمات بی‌ارزش هستند». خداوند ایمانی را می‌خواهد که در عمل بیان شود و نه فقط در کلمات. ایمان به خدا کافی نیست؛ ابلیس، شیطان، به وجود خدا ایمان دارد! آنچه خداوند می‌خواهد ایمانی است که در عمل بیان شود؛ انسان‌ها باید از اوامر خدا اطاعت کنند و نواهی خدا را رعایت کنند. آنچه در مثال امام حسین می‌بینیم، مجموعه‌ای از اعمال است که ایمان و توکل کامل او به خدا را نشان می‌دهد. حتی تا آخرین نفس در میدان کربلا. او با خانواده و یارانش به دل بلاتکلیفی بیابان می‌رود و تنها به این اعتماد دارد که خدا از آنها محافظت خواهد کرد. وقتی از کوفه خبر می‌رسد که از او استقبال نخواهد شد، او همچنان ادامه می‌دهد. وقتی حر و یارانش او را از کوفه به کربلا هدایت می‌کنند، ایمان او به خداست. وقتی آب به آنها نمی‌رسد و هوا پر از گریه کودکان می‌شود، وقتی احتمالات غیرممکن به نظر می‌رسد، وقتی آخرین درخواست «وفاداری کن یا همین جا بمیر» مطرح می‌شود، ایمان او به خدا در برابر هر چیزی است که او را وسوسه به تسلیم شدن می‌کند. تا آخرین لحظه، با دیدن قتل عام اعضای خانواده و یارانش در مقابل چشمانش و در آستانه مواجهه با همان سرنوشت، به خدا توکل می‌کند که تبرئه خواهد شد. قرن‌ها بعد، سرمشق او برای تمام بشریت طنین‌انداز می‌شود: همه چیز را به خدا بسپارید، کسی که شما را رها نخواهد کرد و می‌تواند از شکست‌های ظاهری، پیروزی‌های بزرگی به ارمغان بیاورد.

حسین، به عنوان امامی الهام گرفته از الهام الهی، به ما بینشی از کیفیت رحمت خداوند می‌دهد. در سفرشان در بیابان، حر و یارانش سایه به سایه او را دنبال می‌کردند. در نهایت، حر آنها را به سمت میدان کربلا و مرگشان هدایت می‌کرد. در طول سفر، ثبت شده است که حر و یارانش سوار بر اسب به اردوگاه امام حسین رسیدند. آنها کثیف، خسته و تشنه بودند و روزها در گرما و شن و ماسه سرگردان بودند. امام به جای سرزنش آنها، دستور داد که فوراً به مردان و اسب‌ها، آن گرانبهاترین کالای بیابان، یعنی آب، داده شود. این عمل نیک و مهربانی، قلب مردان را تحت تأثیر قرار داد، به طوری که آنها در صفوف پشت سر حسین صف کشیدند و به جماعت در نماز پیوستند. این عمل تأثیر بسیار عمیق‌تری بر حر گذاشت و در روزهای بعد در قلب او تأثیر گذاشت. در روز عاشورا، او صفوف را شکست و سوار بر اسب به سمت امام رفت تا از او طلب بخشش کند. باز هم، حسین او را سرزنش نمی‌کند. بلکه او بخشیده می‌شود، از خاک برمی‌خیزد و سپس بالاترین افتخار، یعنی تاج شهادت، به او عطا می‌شود؛ به حر اجازه داده می‌شود تا در کنار امام و در راه حق بمیرد. بخشش، انسان را فلج نمی‌کند، بلکه کرامت انسانی را بازمی‌گرداند. امام حسین بینش عمیقی از رحمت بی‌کران خداوند ارائه می‌دهد که در دسترس همه کسانی است که توبه می‌کنند و به دنبال آن هستند.

به سوی ابدیت اوج گرفت

اغلب، ما از ابدیت طوری صحبت می‌کنیم که انگار به معنای «زمان بسیار طولانی» است. این یک اشتباه است. ابدیت به معنای عدم محدودیت در زمان به هیچ وجه، فراتر از محدوده زمان است. وقتی می‌گوییم «خدا ابدی است»، منظورمان این است که خدا فراتر از محدودیت‌های زمان است. زمان چیزی است که توسط خدا خلق شده است، که تنها کسی است که قبل از خلقت هر چیزی وجود داشته است. به این ترتیب، می‌توانیم بگوییم که هر رویدادی در تجربه انسانی، آنچه ما «گذشته، حال و آینده» می‌نامیم، فراتر از زمان، در ابدیت، «اکنون» برای خدا حاضر است. به طور مشابه، خدا محدود به مکان نیست، خدا فراتر از محدودیت‌های مکان است. هیچ «مکانی» وجود ندارد که خدا در آن باشد و هیچ «مکانی» وجود ندارد که خدا در آن نباشد. بنابراین، خدا فراتر از همه زمان‌ها و مکان‌ها است.

رویدادی در تاریخ بشر، مانند روز عاشورا و میدان کربلا، از منظر خداوند «اینجا و اکنون» است. این رویداد به ابدیت ارتقا یافته و بنابراین دائماً حضور دارد. وقتی آن رویدادها را به یاد می‌آوریم، آنها را در زندگی خود، در جامعه خود، در زمان خود حضور می‌دهیم. منظور شیعیان از اینکه می‌گویند «هر روز عاشورا و هر مکانی کربلا است» همین است. مبارزه با بی‌عدالتی، دعوت به احترام به تمام زندگی بشر، مطالبه ایمان که در عمل بیان می‌شود و دعوت به ابراز رحمت الهی، همگی در هر مکان و زمانی جاری هستند. هر ساله، از آغاز محرم تا بزرگداشت اربعین، از پیروان امام حسین دعوت می‌شود تا بار دیگر فداکاری خود را برای پیروی از الگوی او و «حضور کربلا در قلب و زندگی خود» همین جا و اکنون اعلام کنند. از نظر چرخه سالانه «حضور داشتن»، رویدادهای محرم در میان مهمترین رویدادهای تقویم شیعه قرار دارند. اما آنها متعلق به شیعه نیستند و نباید در آنجا باقی بمانند. بخشی از «حضور داشتن» به اشتراک گذاشتن معنا و اهمیت آنها با تمام بشریت است که به حق به آنها تعلق دارند.

در روزهای منتهی به اربعین، میلیون‌ها مسلمان از سراسر جهان در کربلا گرد هم می‌آیند. در طول سفرشان، کسانی که از جوامع آنها عبور می‌کنند، از آنها حمایت خواهند کرد. به آنها غذا و آب، جای خواب، درخواست دعا، تشویق و پانسمان پاهای زخمی داده می‌شود. این اقدامات کسانی که حمایت خود را ابراز می‌کنند، نمونه‌هایی از آن «روحیه کربلا» است. میلیون‌ها نفر دیگر در سراسر جهان با افکار و دعاها به زائران خواهند پیوست. آیا این فقط یک رویداد «احساس خوب» برای کسانی است که از نظر جسمی یا روحی در این رویداد شرکت می‌کنند؟ حسین و یارانش جان خود را فدا نکردند تا پیروانشان بتوانند «احساس خوبی» داشته باشند و از یک تجربه نشاط‌آور لذت ببرند. کسانی که معنای عمیق‌تر این رویدادها را درک می‌کنند، وظیفه دارند از آنها الگو بگیرند و آنها را با همنوعان خود به اشتراک بگذارند. در بریتانیا، کمپین «حسین کیست؟» تلاش کرده است تا این کار را انجام دهد. مردم برای رفع تشنگی مسافران آب می‌دهند. مساجد جلسات اهدای خون برگزار می‌کنند تا مردم بتوانند به روشی عملی «خون خود را بریزند» تا رنج بشر را تسکین دهند. راه‌های جدیدی برای روشن کردن عناصر پیام برای نسلی دیگر و در فرهنگی بسیار متفاوت از عراق امروز یافت می‌شود.

همه اعمال انسانی بُعد سیاسی دارند. وقتی به مردم آب می‌دهیم، می‌پرسیم که چرا میلیون‌ها نفر در روی زمین امروزه بدون دسترسی به آب تمیز زندگی می‌کنند و از بیماری‌های ناشی از آن رنج می‌برند. وقتی به گرسنگان غذا می‌دهیم، می‌پرسیم که چگونه ممکن است جوامع و ملت‌های ثروتمند اجازه دهند گرسنگی و قحطی در کنار بیماری‌های ناشی از پرخوری در جاهای دیگر وجود داشته باشد. وقتی به بی‌خانمان‌ها پناه می‌دهیم، می‌پرسیم که چرا وضعیتی را تحمل می‌کنیم که در آن برخی سقفی بالای سر خود ندارند در حالی که برخی دیگر بیش از یک خانه و کاخ‌هایی با اتاق‌های خالی فراوان دارند. وقتی با قربانیان انواع جنگ و خشونت، کسانی که از خانه‌های خود رانده شده‌اند، کسانی که مانند سوسک توسط موشک‌ها، بمب‌ها و پهپادها قتل عام می‌شوند، گریه می‌کنیم، باید بپرسیم چه کسی از این سلاح‌های جنگی سود می‌برد، چه کسی در سایه پشت مهاجمان ایستاده است و چرا جهان در سکوت نظاره‌گر است در حالی که بی‌عدالتی و استبداد اجازه رشد دارند.

———

دکتر کریس هیور پیشینه‌ای در الهیات مسیحی، آموزش، مطالعات اسلامی و مطالعات بین ادیان دارد و از سال ۱۹۸۶ در زمینه مسلمانان در بریتانیا و روابط مسیحیان و مسلمانان فعالیت داشته است، ابتدا در مرکز مطالعات اسلام و روابط مسیحیان و مسلمانان در سلی اوک در بیرمنگام و از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ به عنوان مشاور روابط بین ادیان اسقف بیرمنگام. از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰، او عضو سنت اتلبورگا در روابط مسیحیان و مسلمانان در لندن بود و دوره‌های آموزشی عمومی بزرگسالان، روزهای مطالعه و گفتگوهایی را در اطراف لندن بزرگ ارائه می‌داد. کار فعلی او تدریس روزهای مطالعه و دوره‌های اقامتی، توسعه منابع کتبی و الکترونیکی و در دسترس بودن برای مشاوره است. وب‌سایت او https://www.chrishewer.org/ است.

 

ادامه مطلب

جهان اسلام

اربعین نشان می‌دهد که مسلمانان هنوز سنت امام حسین را در یادها دارند

دمیر نظروف، یک تازه مسلمان شده شیعه می‌گوید: «اربعین هر ساله جهانی را نشان می‌دهد که توسط ظالمان و شیطان‌پرستان اداره می‌شود، جهانی که صفوف فشرده مسلمانان هنوز سنت امام حسین (ع) را به یاد دارند و تجسم می‌کنند.»

نظروف در مصاحبه‌ای با muslimpress درباره امام حسین (ع) و زیارت اربعین گفت: «زائران و هزاران مسلمان در سراسر جهان نماد ارادت به راه انقلابی امام حسین (ع) هستند و این حقیقت پیامی به نظام کفر است که مجموعه‌ای از نبردهای سرنوشت‌ساز هنوز در راه است.»

متن کامل مصاحبه به شرح زیر است:

muslimpress: امام حسین (ع) به همراه ده‌ها نفر از یارانش بیش از سیزده قرن پیش در نبردی نفس‌گیر علیه یزید، حاکم ستمگر زمان، به شهادت رسیدند. شما شخصاً چه احساسی نسبت به امام حسین (ع) و نحوه شهادت ایشان دارید؟

دمیر نظروف: امام حسین (ع) پیرو سنت مسیر انقلابی مبارزه با دنیای کفر و استبداد است و با الگوی خود نشان می‌دهد که یک مسلمان واقعی، صرف نظر از مذهبش، باید همیشه از عدالت دفاع کند و با هرگونه بی‌عدالتی در این جهان مبارزه کند. در مورد مرگ ظالمانه سرور شهیدان، این لحظه جوهره سیستم شیطانی دیکتاتوری را منعکس می‌کند. زمان نشان داده است که شیطان‌پرستان و دیکتاتوری‌های شرور آنها همچنان از اقدامات هولناک مشابهی برای کشتن مسلمانان و رهبرانشان استفاده می‌کنند.

muslimpress: شهادت ایشان چگونه افکار و اعمال مسلمانان شیعه را در طول نسل‌های مختلف شکل داده است؟

دمیر نظروف: کاملاً واضح است که مسیر انقلابی و شهادت امام حسین (ع) راه شیعه را در مبارزه برای عدالت و ظهور امام مهدی (ع) تقویت و کامل کرد. دشمنان اغلب می‌پرسند که چرا نسل‌های بعدی شیعیان امامی مانند امام حسین عمل نکردند. پاسخ ساده است: این واقعیت که گروه کوچکی از امام حسین پیروی کردند، جامعه آن زمان را نشان داد که عمدتاً در کفر، ترس از مرگ و زوال فکری غرق بود. با نتیجه‌گیری و انجام رویکردی تحلیلی به آن وقایع، برای نسل‌های آینده انقلابیون شیعه، مشخص شد که برای هر دوره زمانی از حکومت امام محلی، باید مسیر خاصی مطابق با واقعیت‌های محلی وجود داشته باشد. نباید فراموش کنیم که روشنگری و دعوت شیعیان نسل‌های بعدی به نوعی انقلاب تبدیل شد، انقلابی از آگاهی برای بسیاری از مسلمانان. در این امر، ما همچنین شایستگی امام حسین (ع) را می‌بینیم.

muslimpress: زیارت اربعین، که بزرگترین گردهمایی عمومی سالانه جهان است، در حال حاضر در کربلا، عراق در حال برگزاری است. نظر شما در مورد اهمیت این رویداد مذهبی چیست؟

دمیر نظروف: هر ساله اربعین، جهانی را که توسط ظالمان و شیطان‌پرستان اداره می‌شود، نشان می‌دهد که صفوف فشرده مسلمانان هنوز سنت امام حسین (ع) را به یاد دارند و تجسم می‌کنند. زائران و هزاران مسلمان در سراسر جهان نماد ارادت به راه انقلابی امام حسین (ع) هستند و این واقعیت پیامی به نظام کفر است که هنوز سلسله نبردهای سرنوشت‌سازی در راه است.

muslimpress: زیارت اربعین امسال در حالی برگزار می‌شود که عراق در حال بهبودی از چندین روز اعتراضات خشونت‌آمیز است. برخی از مفسران معتقدند که زمان این تحریکات نشان می‌دهد که عناصر تحت حمایت خارج به دنبال تضعیف زیارت اربعین هستند. نظر شما چیست؟

دمیر نظروف: بله، من موافقم که در بیشتر موارد، اعتراضات نه تنها برای ایجاد اختلال در روند اربعین، بلکه برای نابودی عراق از درون برنامه‌ریزی شده بود. اما نمی‌توان این واقعیت را انکار کرد که هنوز یک سیستم فساد نسبتاً قوی در سراسر کشور وجود دارد که از حمله آمریکایی‌ها (۲۰۰۳) ناشی شده است. من این لحظه را با اعتراضات از دو طرف درک می‌کنم. از یک طرف، نیروهای خارجی می‌خواهند به مسلمانان نشان دهند که عراق کشوری است که اربعین در آن برگزار می‌شود و در عین حال عراق یکی از فاسدترین کشورهای جهان است، این یک تناقض با سنت اسلامی و کاملاً همدستی است، اما نیروهای خارجی حقیقت را به ما نمی‌گویند که علل مشکلات عراق در توطئه‌ای از سوی نیروهای شر در مقابل ایالات متحده، صهیونیسم، ایده‌های لیبرال، شرکت‌های مختلف و دست‌نشانده‌های آنها در مقابل صندوق بین‌المللی پول و دیگران نهفته است. از سوی دیگر، من ارتباط بین روند اربعین و اعتراضات را به عنوان یک مزیت برای مسلمانان، به ویژه عراقی‌ها، می‌بینم، زیرا الگوی مبارزه امامان باید توسط خود عراقی‌ها برای ساختن یک دولت اسلامی واقعی، به پیروی از الگوی ایران، اتخاذ شود و سپس آنها قادر خواهند بود به طور مشترک با نظام کفر جهانی مبارزه کنند.

 

ادامه مطلب
تبلیغات

برترین ها